ضامن آهو از دیدگاه سیاحان و جهانگردان

ابن بطوطه سیاح مراکشی که در ۷۳۴ ه.ق حرم امام رضاع را زیارت کرده چنین نوشته است : «مشهد مکرم دارای گنبد عالی است و آن داخل زاویه ای است که پهلوی مسجد قرار گرفته و تمام آن بنایی درخشان و تابناک را داراست و دیوارهای آن با کاشی زیبا درست شده و روی قبر صندوقی از چوب است که به صفحات نقره پوشانیده شده و قندیل های نقره بر بالای آن آویخته اند و از فوق آن قبه از نقره است و بر در حرم پرده ابریشمی زربفت است و در داخله حرم انواع فرش های گوناگون گسترانیده اند و در برابر آن آرامگاه قبر هارون الرشید قرار گرفته است.»
کلاویخو نیز در سال های ۱۴۰۳تا ۱۴۰۶م. (۸۰۶ تا ۸۰۹ ه.ق) در زمان تیمور به ایران سفر کرده است . وی می نویسد: «همچنان راندیم تا رسیدیم به شهر مشهد (یعنی محل شهادت امام رضاع که به نام سلطان خراسان مشهور است و آرامگاهش در آنجا قرار دارد. وی همانا نوه نوه محمدص از دختران پیغمبر است که ایرانیان او را از پاکان می دانند. وی در مسجدی بزرگ در تابوتی که در نقره و طلا گرفته شده است مدفون است.
چون به این شهر رسیدیم ، ما را برای زیارت این مکان مقدس و آرامگاه بردند. سپس چون در ایران راه می پیمودیم و بر سر زبان ها افتاده بود که ما به زیارت مشهد مشرف شده و آن مکان مقدس را دیده ایم ، مردم همه می آمدند و لبه قبای ما را بوسه می زدند. به این بهانه که ما از گروهی هستیم که فیض زیارت مرقد و بارگاه قدیس بزرگ خراسان را درک کرده ایم .
این ایالت نیز از نام سلطان خراسان که از بازماندگان و فرزندان محمدص است ، نام یافته و سراسر آن به اسم خراسان مشهور گشته است.
هانری ماسه در سال ۱۹۳۱ م (۱۳۱۰خ) در همین مورد رفتن کلاویخو به بارگاه حضرت رضاع می نویسد: آیین آستانه ورود به این بناهای معظم خواه مذهبی خواه غیرمذهبی مستلزم رعایت بعضی مراسم است ؛ اما برخلاف آنچه تصور می شود ممنوعیت ورود بیگانگان به مساجد و بناهای مذهبی در سیاحتنامه های جهانگردان قدیم به چشم نمی خورد و به موجب همین نوشته ها تاریخ ممنوعیت جدید است : اینک چند مثال در آغاز قرن پانزدهم (میلادی ) کلاویژ (کلاویخو ، ص ۱۱۰) در مشهد از ضریح امام رضاع دیدن می کند، بی تشریفات رسمی و بدون این که خود را پنهان بدارد و بعدا در جاهای دیگر، همین که مردم محل می فهمیدند که وی داخل حرم شده است بر لباسش بوسه می زدند.
با تایید این سخن ، موضوع زیر را بدان می افزایم که در عین حال هم نشان گذشت و تحمل است و هم اعتقاد به امام : «به سال ۱۹۳۱ (۱۳۱۰ شمسی) ، در تهران یک زن خدمتکار شیعه همین که دانست من از مشهد می آیم ، دست مرا بوسید و از شدت هیجان می گریست ».
نویسنده دیگری می افزاید: «در زمان کلاویخو زیارت مسیحیان از مساجد و اماکن مقدس مورد مخالفت شیعیان قرار نمی گرفت و این موضوع از زمان آغاز سلطنت پادشاهان صفوی که مذهب شیعه ، مذهب رسمی ایران قرار گرفت متداول شد».
البته باید متذکر شد که ممانعت از ورود، تنها شامل مسیحیان از دوره صفویه به بعد نشد، بلکه شامل کلیمیان ، زرتشتیان و ادیان دیگر شد.
برخی از جهانگردان شنیدارهای خود را درباره وجه تسمیه شهرها نوشته اند که با زبان شناسی علمی که تطبیق نمی کند هیچ ، با تاریخ و واقعیت تاریخی هم تطبیق نمی کند مانند نمونه زیر که بریکتو نوشته است :[سمنان]:«آنگاه که امام رضاع از دست آزاردهندگانش می گریخت به سمنان رسید، ساکنان سمنان به پذیرایی بسیار بد از وی بسنده نکرده و به تعقیب وی پرداختند و هر کدام با خود سه من نان همراه بردند. از آنجا نام سمنان که مخفف سه من نان است پدید آمده است».
سرپرسی سایکس در بحث غارها می نویسد: غارهای دیگر به افسانه های مذهبی مربوط می شوند. مثلا در نزدیکی مختاران (جنوب بیرجند، مرز افغانستان ) غاری است پر از استخوان های انسان ، مردم آنجا می گویند اینها استخوان های زائران است که وقتی خبر مرگ امام رضاع را شنیدند، زندگی خود را در همین غار به پایان رساندند.برخی جهانگردان درباره قدمگاه های حضرت رضاع بحث کرده اند، از جمله بریکتو می نویسد:
مشهورترین این اثرها اثر قدمگاه است : «آخرین جایی که حضرت امام رضاع هنگام عزیمت از کربلا به توس توقف فرموده است ، در همین توس بود که حضرت باید به شهادت برسد».
همین جهانگرد می افزاید: «گذشته از آن ، در نیشابور در حرم امامزاده محروق به گفته صنیع الدوله سنگی هست که اثر پای حضرت امام رضاع در آن برجای مانده است و شگفت آن که می گوید این اثر ۲بار کوچک تر از اثری است که در قدمگاه وجود دارد».
بن والو نیز می نویسد: «از سوی دیگر، بنا به روایت محلی ، امام رضاع روی سنگ قدمگاه استراحت می فرمود، سنگ به صدا درآمد و شکوه آغازید که دچار عناصر گردیده و به حال خود رها شده است . امام برای این که سنگ را مقدس گرداند، اثر پاهای خود را در آن بر جای گذاشت.»
هانری ماسه می نویسد: «در همان شهر [مشهد] در محله چهارباغ سنگی هست که می گویند اثر دست حضرت امام رضاع روی آن نقش بسته است . کوچه ای که این سنگ در آنجا نصب شده است ، کوچه پنجه نامیده می شود. آنجا شمع روشن می کنند و برای بهبود مزاج دست و صورت خود را به آن می مالند.»
خانیکوف ، جهانگرد روس از باورهای مردم می نویسد که در قدمگاه میان مشهد و نیشابور، هنگامی که حضرت رضاع می خواست وضو بگیرد، چشمه ای پدید آمد.

● واقعه ضامن آهو

برخی جهانگردان درباره واقعه ضامن شدن حضرت رضاع نوشته اند. یکی از آنان چنین شرح داده است : «آهوان [از شهرستان فردوس] که نزدیکی مشهد است ، بر اثر معجزه حضرت امام رضاع آهوان از شکارچیان نمی رمند. روزی حضرت امام رضاع به یک شکارچی برخورد که آهویی را اسیر کرده بود. آهو به حضرت رضاع گفت : من ۲تا بچه شیرخوار دارم . ضمانت من را نزد این شکارچی بکنید تا بتوانم پیش بچه هایم بروم . امام درخواست او را اجابت کرد و پیش شکارچی به انتظار آهو نشست تا همراه بچه هایش برگشت . شکارچی چون این معجزه [کرامت] را مشاهده کرد، از شکار منصرف شد.»

● خانه آخرت

تا حدود ۶۰سال پیش زواری که به برخی بقعه های متبرکه می رفتند، زیارت می کردند و برمی گشتند، اتاقکی از سنگ در حدود ۳۰*۳۵*۲۵ سانتی متر می ساختند و روی آن را نیز با سنگ می پوشاندند. ملاتی در آن به کار نمی بردند. این را مردم خانه آخرت می گفتند و بر این باور بودند که با زیارت کردن آن بقعه رستگار شده اند و با ساختن آن اتاقک خانه ای در بهشت نصیبشان خواهد شد.
من نمونه چنین باوری را برای زیارتگاه خواجه آباد ثبت کرده ام . چند نفر از جهانگردان ساختن چنین اتاقکی را پیش از زیارت بارگاه حضرت رضاع شرح داده اند، به این گونه:
«... همین طور است در نزدیکی حرم حضرت معصومه (قم ) و نیز بر فراز تپه ای که گنبد حرم مطهر امام رضاع از آنجا به چشم می خورد و می درخشد، زائران در آنجا با چند تکه سنگ خانه کوچکی می سازند که در عوض در بهشت خانه ای نصیبشان شود و به همین سبب این بنای کوچک را خانه قیامت می نامند.»
«... در گردنه سلام تپه سی (ترکی ، تپه سلام ) و پیش از رسیدن به مشهد، زائران «مسافرت خود را به این گونه اعلام می دارند که به اهرام بی شمار سنگریزه و تخته سنگ هایی که پیشینیان آنان بر جای گذارده اند چند تکه سنگ می افزایند.»

● شفای بیماران

دونالد سون ، سیاح اروپایی که کتابش را در سال ۱۹۳۸م (۱۳۱۸خ) منتشر می کند، می نویسد: «مردم در آرزوی کار نیک ، بویژه بهبود بیماران ، امام رضاع را به یاری می خواهند که امام آشتی جوی و آرامش طلب بوده است : «یا امام رضای غریب !».
غریب ، برای این که حضرت رضا در خراسان و دور از عربستان وفات کرده است ».
ادوارد براون ، یکی از جهانگردان درباره روضه خوانی و سینه زنی می نویسد: «روضه خوانی (که ۲۰روز طول می کشد) در خانه شخصی یا در ابنیه دینی (مسجد، تکیه ، حیاط امامزاده ) انجام می گیرد. این روضه خوانی نه تنها در دهه محرم ، بلکه در ماه صفر و روز شهادت حضرت علی ع و حضرت فاطمه س و حضرت رضاع نیز دایر است».
وی در مبحث سینه زن ها، زنجیرزن ها و قمه زن ها می نویسد: «سینه زن ها که از قدیم به این کار اشتغال دارند، پیراهن سیاهی می پوشند که سینه اش باز است و با آهنگ مخصوص به سینه خود می کوبند. رئیس دسته سینه زنی نوحه ای می خواند و دیگران به او پاسخ می دهند».
دختر بدرالدجا
امشب دارد سه جا عزا
و دیگران دسته جمعی پاسخ می دادند: «گاهی حسن ، گاهی حسین ، گاهی رضا!».
هانری ماسه درباره عیدی در روز عید نوروز می نویسد: «اشخاص بزرگ به بچه ها و زیردستان عیدی می دهند و آن غالبا سکه های کوچک طلاست (که از طرف دولت ضرب شده است و این عیدی ها را بعدا به فروش می رسانند) یا سکه معمولی و سکه هایی که به مناسبت عید، تمثال مبارک حضرت رضاع روی آن نقش بسته است».
گوبینو، وزیرمختار فرانسه که در سال های ۱۸۵۶ - ۱۸۵۹م (۱۲۷۳ - ۱۲۷۶ه.ق) در تهران بوده می نویسد: «یکی از دوستان من در کوچه به زنی برخورد که چادر و روبنده کاملا تازه او نشان می داد از خانواده مرفهی است . زن با صدای اندوهگین از وی یک شاهی خواست . وقتی دوستم متذکر شد که تصور نمی کند او به یک شاهی نیاز داشته باشد، زن پاسخ داد در واقع توانگر است و به این چیزها نیازی ندارد، اما چون کودک بیماری دارد، ناگزیر است که آن روز با پول احسان و صدقه زندگی کند و با این فروتنی رحمت خداوند را به سوی خود جلب نماید».
«آش [یعنی آش امام رضا] را در هوای آزاد می پزند و بهتر است در گوشه کوچه ای پخته شود. رهگذران به یاری می شتابند و در آتش می دمند یا آش را به هم می زنند، زیرا این کار نیکی به شمار می رود و ثواب دارد. (برخی از نویسندگان برآنند که امام رضاع را با زهر کشتند و بدین سان وی را سرور بیماران می دانند مانند امام زین العابدین ع ».

● گنبدنما

رسمی در میان زوار بارگاه امام رضا (ع) بوده است که در سیستم کاروان رو، به محض مشاهده گنبد بارگاه آن حضرت انعامی به چارواداران مبلغی بدهند. البته این چارواداران بوده اند که زوار را به پرداخت مبلغی به نام گنبدنما به آنان ناگزیر می کرده اند.هنگامی که بعدها زوار با اتوبوس به مشهد می رفته اند، شاگرد شوفر با نمایان شدن گنبد بارگاه حضرت رضا(ع ) گنبدنما را تقاضا می کرده است.
بریکتو در این باره می نویسد: «هنگامی که از دور حرم مطهر مشهد مشاهده می شود، تشریفات رونما انجام می گیرد. قاطرچی افسار اسب مرا گرفت تا بتوانم با کمال ادب گنبد مطهر را سلام گویم و باید طبق مرسوم در مقابل زحمات قاطرچی یک تومان به او انعام بدهم.